طوفان در کنزاس

۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۴, دوشنبه در ساعت ۲۲:۲۶

جمعه بود و شب را مهمان نازی خانم بودیم. جمع آن شب پر جمعیت تر بود و از دوستانی بودند که در روز 13 به در دیده بودم و با ایشان آشنا شده بودم. در میان مهمانان، برادر بزرگتر مادر یکی از بچه ها، که به درجه ی والا و ارزشمند ِ اینا، همان دوتایی (منظور ازدواج)
رسیده، تشریف داشتند و ما هم در خدمت ایشان بودیم. خلاصه شب خوبی را داشتیم و در امن و امان شب را با خوابیدن به صبح رساندیم.

شنبه صبح بود که همین طوری تلویزیون را روشن کردم که ببینم چه خبره و چی داره. از تصویرهایی که نمودار بود و حرف هایی که زده می شد، تعجب می کردم. آخر دوزاری که چه عرض کنم، اینجا که پیدا نمی شه!!! ولی می شه گفت که penny ی من افتاد، حالا اینکه کجا افتاد رو خدا می دونه!
که خبر هایی شده و در همین زمانه که ما از فَرط ِ خواب کیفور بودیم، یه شهری در همین نزدیکی های ما، در حدود 110 مایلی که میشه 175 کیلومتر، رو آب که نه نه نه نه نه!!!!! باااااااااااااااااااددددددددددددد برده!!!!!!!!!!!!

زبونم لال دور از جون، چه حرفااااااااااا چه چیزاااااااا

خلاصه خدا به خیر گذشت. گفته بودن که 50 ساله که یه همچین طوفانی نیمده بود. خدا را شکر که تلفات جانی آن چنانی نداشت. آخرین خبری که رسیده 9 نفر کشته داده بود. ولی 90 درصد شهر را باد برده!!! در این ایالت های تخت و بادخیزی مثل کنزاس، تمام ساختمان ها و خانه ها یه زیرزمین امن دارند که در زمان طوفان پناهگاه حساب می شه. جالبه که بدونین بیش از 120 تا طوفان در این دو روز بعدش گزارش شده!!!!!!!!! ما هم اینجا تو وضعیت هشدار و خطر بوده. حتی کلی اینجا هشدارِ خطر سیل رو می دادن، و دو شب بارون حسابی اومد. البته فقط شب بود. شب اول، تو نیمه شب حسابی رعد و برق اومد و سر و صدای حسابی داشت. شب بعد، یکشنبه، باز همش اوضاع قاراش میش و که آب به اندازه ی 5 سانت توی بارون چند ساعته بالا بود. خوب می شه گفت که یه سیل بوده!!!!

ولی خلاصه خدا رحممان کرد...


 



 


 


 


 


 


 


 


 


 


 

و شهر ِ باد برده...

ترجمه شده برای بلاگر فارسی و توسط مجتبی ستوده | این وبلاگ برای تمامی مرورگرهای موجود بهینه سازی شده است
ایجاد شده با قدرت بلاگر | خوراک مطالب | خوراک نظرات | طراحی شده توسط MB Web Design