افکار بیراهه

۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۴, جمعه در ساعت ۲۳:۴۴

نمی دانم چرا اوقاتم خوش نیست. انگار چیزی توی گلویم گیر گرده! سوالی، پرسشی از یک نفر،نه؛ دو نفر، نه؛ شاید افرادی بسیار. حالا این سوال چیه خدا جان خودت می دونی. شاید یکی دوتا هم نیست! چند تا مورد هست که به فکرم می رسه.

یکی این که کی می شه از این بلاتکلیفی در بیام!!!

آیا من در یکی از این دانشگاه ها که مدارک خودم رو به زور و زحمت جور کردم، پذریفته می شوم؟

آیا می تونم خودم رو سختکوش بار بیارم؟ چه کار بکنم که خوب زندگی کنم و اشتباه نکنم؟ البته توقع بی خودی هستش!

چی کار باید بکنم که بتونم خوب کار کنم و از بتونم ....

اصلاً مگر چی می خواااااااااااام؟ فقط در این حد می دانم که می خوام خیلی خوب کار کنم و تجربه بدست بیارم. می خوام دنیا دیده بشم. می خوام از گردش این روزگار سر دربیارم! آخر چرا من کمی صبر و تحمل ندارم؟ چرا؟ البته فکر کنم طبیعی یه! من یه موقع صبر این مورد را که بیایم بگذارم آینده خودش بیاید را ندارم.



الان کمی آرام تر شدم... شاید با این فکرها باید به این نحو برخود کنم که محل نذارم. آره... این طوری من از زندگی عادی خودم عقب می افتم. چون بد مغزم را متوقف می کنه....

می نویسم...آسمان هایتان صاف

1 بازخورد به
افکار بیراهه

  1. ناشناس نوشته:

    comming soon:
    return of the nabati!
    May 24

    Ali

ترجمه شده برای بلاگر فارسی و توسط مجتبی ستوده | این وبلاگ برای تمامی مرورگرهای موجود بهینه سازی شده است
ایجاد شده با قدرت بلاگر | خوراک مطالب | خوراک نظرات | طراحی شده توسط MB Web Design