نزاع ترک و لُر

۱۳۸۵ اسفند ۴, جمعه در ساعت ۲۲:۵۶
تركه و لره رفته بودن شكار، تركه از دور يك شير ميبينه، نشونه ميگيره ميزنه... تيرش خطا ميره و ميخوره به دم شيره. شيره هم شاكي ميشه، ميدوه طرفشون كه سرويسش كنه. تركه جنگي ميره بالاي درخت، ميبينه لره همينجور اون پايين واستاده، بهش ميگه: بابا بيا بالا، الان مياد دهنتو سرويس ميكنه. لره يك نگاهي بهش ميكنه، ميگه: برو بابا! مگه من زدم؟

شب تولد و نازی خانم

در ساعت ۲۲:۴۹
دیشب با بچه ها رفتیم خانه نازی خانم. دوباره دعوت بودیم!
شب تولد دختر کوچکش الهه بود. اما بنده خدا خودش امتحان تاریخ داشت. کتابشون هم یه ذره، دو ذره نبود ... نزدیک به 1000 صفحه حتی بیشتر. هر چند که اینجا اگر چند فصل از آن را هم درس بدهند هم مطالبش برای امتحان زیاده!

حالا از اینجا به بعد درباره ی افراد نام برده می نویسم.
نازی خانم از خانواده های یه که سالیان ساله که به آمریکا زندگی می کنن.تا جایی که من دستگیرم شده تقریباًَ هر ماه یک بار ما و باقی آشنایان رو دعوت می کنند تا دور هم باشیم . خود بچه ها دفعه اول که گفتن برا ما مثل مامان می مونه .... حالا بقیه اش رو بعداً می نویسم....

اولین آشپزی ها

۱۳۸۵ بهمن ۲۷, جمعه در ساعت ۲۰:۵۳
مدتی است که آشپزی می کنم! تجربه ی خوبی است. آن هم وقتی که تنها باشی و همه ی غذا رو خودت بخوری! تا حالا سه تا غذا رو خودم پختم. اولی قرمه سبزی بود. در کل چیز خوبی از آب دراومد ولی اسفناجش زیاد شد و گوشتش کم! بعدی خورشت بادمجوووووون ولی متاسفانه قوره نداشتم! امروز هم رفتم سراغ لوبیا پلو...... ولی باز دیدم که برنجم خیلی بیشتراز مایه ی لوبیا ست!!!! حالا باید دید دفعه ی بعدی چه دسته گلی می خوام به آب بزنم ؟؟؟
خلاصه جوانم و خااااااااااام!!! ديگه چی کار کنيم ديگه! دارم تازه راه می افتم که چجوری آشپزی کنيم
ترجمه شده برای بلاگر فارسی و توسط مجتبی ستوده | این وبلاگ برای تمامی مرورگرهای موجود بهینه سازی شده است
ایجاد شده با قدرت بلاگر | خوراک مطالب | خوراک نظرات | طراحی شده توسط MB Web Design