جدایی دوست

۱۳۸۶ اسفند ۲۱, سه‌شنبه در ساعت ۰:۵۷

بالاخره دوشنبه شب سررسید. امشب دوستی از جمعِ ما رفیقان رخت بربست و به جمع مرغانِ دل پیوست.


الاها چه ها کنیم، همه زِ ما برفته اند/ کدامین ره، ندانم با این دوری چه کار کنم


شاعر گم نام است، ولی درد امسال افرادی چون نباتی را به عرصه ی هنر کشیده است. این دوستِ گرانمایه و بسیار عزیز، جناب آااای جابور دِهْگانی( همان آقای جابر دهقانی) است. ایشان دل را به دوستان خود ترجیح داده ، پا در عرصه ای گذاشته که پس از سالیان دراز به اشتباه اعتراف خواهد کرد.

حالا بی شوخی، من از پیوند مبارک ایشان بسیار خوشحالم و این که ایشان هم سر و سامانی گرفتند. خیلی دلم می خواست که امشب ایران می بودم و در جمع دوستان؛ چند هم بار سعی کردم که با تلفن حضور خودم را نشون بدم ولی صدای من نمی رفت. ولی چه کنیم که روزگار...


ترجمه شده برای بلاگر فارسی و توسط مجتبی ستوده | این وبلاگ برای تمامی مرورگرهای موجود بهینه سازی شده است
ایجاد شده با قدرت بلاگر | خوراک مطالب | خوراک نظرات | طراحی شده توسط MB Web Design